خیلی سفر نرو !
به نام خدا
در ایام پیروزی انقلاب اسلامی هستیم. در ادامه سه داستان کوتاه و عبرت آموز از سه تن از بزرگان انقلابی معاصر کشورمان می خوانیم. باشد که عبرت گیریم:
اول) شهید مدرس: ایشان از پیشتازان حق گویی و مبارزه با باطل بودند که اما خمینی(ره) در تعریفی از ایشان می فرماید: " این عالِم ضعیف الجثه... با زبانی چون شمشیر حیدر کرّار رویاروی باطل ایستاد و فریاد کشید و حق گفت." حالا داستان:
روزی مدرس برای خرید ماست به دکّان مشهدی عبدالکریم رفت. وقتی مرد بقّال مشغول آماده کردن ماست بود، مدرس وقایع آن روز مجلس را برایش شرح می داد و مرد بقّال به دقت به حرف های او گوش می داد. یکی از کسانی که همراه مدرس بود، به او گفت: آقا! آیا اسرار مملکتی را برای بقال محل بازگو می کنید؟
مدرس پاسخ داد: مگر نمی دانی اینها موکّلین من هستند و من باید گزارش کارم را به آنان بدهم تا بفهمند در مملکتشان چه می گذرد و وکیل آنان چه می کند. از ملت که حامی و پشتیبان مجلس است، نباید چیزی را مخفی کرد. (به نقل از کتاب مدرس)
دوم) شهید مطهری: امام خمینی(ره) در شهادت ایشان فرمودند: "من فرزند عزیزی که پاره تنم بود را از دست دادم." حالا داستان:
در سال 1346 شمسی استاد مطهری در دانشکده الهیات دانشگاه تهران تدریس می کردند. به دعوت دانشگاه تهران، پروفسور رضا که ساکن خارج از کشور بود به ایران آمد و از همه استادان خواسته شد در رشته خود مقاله ای بنویسند تا استاد آن را ببیند. شهید مطهری نیز مقاله ای نوشت. در مراسمی که همه استادان به پروفسور معرفی می شدند نوبت که به استاد مطهری رسید، رئیس دانشگاه تهران گفت: استاد مطهری، دانشیار.
پروفسور که مقاله شهید مطهری را خوانده بود با تعجب پرسید: دانشیار؟ ایشان دانشیارند؟ ایشان که استاد همه ما هستند، چرا دانشیار؟ شهید مطهری با جسارت خاصی جواب داد : به دلیل این که من در قیام 15 خرداد سال 42 منبر رفته ام و از آن زمان تحت نظر هستم ، حکم استادی به من داده نشده است. (به نقل از کتاب استاد مطهری)
سوم) مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای: ایشان معرّف حضورتان هستند و در مطلب های قبلی چند مطلب در مورد ایشان نگاشته بودیم ( اینجا و اینجا ). این بار فقط به همین جمله از امام خمینی(ره) خطاب به آقای خامنه ای اکتفا می کنیم:
" هر موقعی که تو به سفر می روی، من مضطرب هستم تا برگردی ؛ خیلی سفر نرو "
یاعلیالتماسدعا
کلمات کلیدی :